نشـــــان ســــیـــــــــــــــــــღـز♥

ساقه شکستن، قانون طوفـــان است تو نسیـــم باش و ... نوازش کن ...

 بغض؛ وقتی میخونیش فقط چنتا حرف بی مفهومه که گذاشتن پیش هم اما وقتی که بغض میکنی یه دنیا مفهموم پیدا میکنه. سه حرف میشه یه دنیا حرف که همش تو گلوت گیر کرده.

وقتی یه دنیا حرف تو گلوته اما نمیتونی یه حرف از این یه دنیا رو به زبون بیاری میشه بغض. خیلی حرفا داری اما همش نگاه میکنی؛ دلت میخواد فریاد بزنی اما حیف جز سکوت کاری از دستت برنمیاد...

خیلی وقته دیگه بغض کردن برات شده عادی و جزء کارای روزمره

بغض میکنی به خاطر دنیا

به خاطر آدمای دنیا

به خاطر کارای آدمای دنیا

به خاطر بی مهریاشون

زورگوییاشون و به خاطر خیلی چیزای دیگه

دل که یه کوچولو برنجه فریادش میاد تو گلوت گیر میکنه و میشه یه بغض بی صدا...

دل یعنی فقط یه دیوانه لال. 

[ شنبه 31 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 13:5 ] [ ♥نشـان سـیــــღز♥♥♥ ]

[ ]

ناگه سیه شد آفتاب فصل آتش

در شهر ترک از سرزمین زال و آرش

تیغ زمین در قلب آذربایجان شد

مرداد داغش یک شبه رنگ خزان شد

در زیر پاها لرزه بر اندام افتاد

چون صید مغلوبی میان دام افتاد

چون اسب وحشی در میان مردمان تاخت

هُرّای او بر جان مردم لرزه انداخت

فریاد بود و جیغ و خون و سنگ و آوار 

از هر طرف، بالا و پایین ، کوی و بازار

یک عمر در هر ثانیه از ذهن رد شد

اوضاع خوب شهرمان یکباره بد شد

آوار می کوبید بر هرجا که می خواست

هر لحظه از مرد و زنان شهر می کاست

***

سکوت

-------

خاموش شد قلب زمین، مردم نترسید

فریاد دادم من: که آمد باز خورشید

ناگه سکوتی تلخ و غمگین، وای بر ما

کو خانه های شاد و رنگین، وای بر ما

بازیچه ای بی دست و پا در زیر آهن

بابا و مامانی و طفلی توی دامن

هر باد پیغامی به دست برگ می داد

هر جا که می دیدم صدای مرگ می داد

تیغ زمین در قلب آذربایجان شد

مرداد ایران یک شبه رنگ خزان شد

 

 

"شروین اسماعیلی "

[ چهار شنبه 23 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 1:1 ] [ ♥نشـان سـیــــღز♥♥♥ ]

[ ]

   

این حادثه دلخراش را به هموطنان آذری تسلیت عرض مینماییم، ما را در غم خود شریک بدانید…

[ سه شنبه 22 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 23:56 ] [ ♥نشـان سـیــــღز♥♥♥ ]

[ ]

 

خــــدايا هرگز نگويمت دستم بگير ؛

عمريست گرفته اي؛

رهايش مكن ...

[ پنج شنبه 19 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 13:2 ] [ ]

[ ]

 

 

هربار که می خواهم به سمتت بیایم یادم می افتد

”دلتنــــــگی”


هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست...!

[ پنج شنبه 19 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 12:57 ] [ ]

[ ]

 

نه به دیروزهایی که بودی فکر می کنم

نه به فرداهایی که "شـــاید" بیایی ... 

....

می خواهم "امــروز" را زندگی کنم ... 

خواستی باش ... نخواستی نباش !! 


[ پنج شنبه 19 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 12:50 ] [ ]

[ ]

 

 

خـــــدایا؛

 

راهی نمی بینم، آینده پنهان است اما مهم نیست؛

همین کافیست که تو راه را می بینی و من تو را ...

  

 

 

آن سوی دلتنگی ها ؛

همیشه خدایی هست، که داشتنش

جبــران همه نداشتن هاست ...

 

 

 

[ پنج شنبه 19 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 12:41 ] [ ]

[ ]


 

حکایت رفاقت من با تو ،
حکایت "قهوه" ایست ،
که امروز به یاد تو ...
تلخِ تلخ نوشیدم !
که با هر جرعه ،
...
 بسیار اندیشیدم ،
که این طعم را دوست دارم یا نه ؟!
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن ،
که انتظار تمام شدنش را نداشتم !
و تمام که شد ،
فهمیدم ،
باز هم قهوه می خواهم !
حتی ...
تلخِ تلخ !

 

 
 
   
 
 
 

[ سه شنبه 15 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 19:18 ] [ ]

[ ]

 

 

 روزگاري مردم دنيــــا دلشـــــان درد نـداشت

   هــــر كسي غصه ي اينكه چه ميكرد نداشت

    چشمه ي سادگي از لطف زمين مي جوشيد

     خودمانيم زميــن اين همه نامـــــــرد نداشت...

 

[ شنبه 10 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 2:42 ] [ ]

[ ]

گفتند

بـــاد آورده را

بــــاد میبرد،

امـــــا

توکه

 با پای خودت آمده بــــــودی....

[ شنبه 3 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 21:56 ] [ ♥نشـان سـیــــღز♥♥♥ ]

[ ]

 

 

خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند ...!

ولــی حیف که من زاده ی امروزم ...!

خـــــــــــــدایا جهنمت فــــرداست ...!

پس چـــرا امروز میســــــــوزم ...؟!

 

 

[ شنبه 3 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 16:46 ] [ ]

[ ]

 

 

 


تو چه می فهمی ؛

حال و روز کسی را که دیگر
هیـــچ نگاهی دلش را نمی لرزاند... !؟

 

 

[ شنبه 3 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 16:0 ] [ ]

[ ]

  

نه دل در دست  محبوبی گرفتار

نه سر در کوچه باغی برسردار 

از این بیهوده گردیدن چه حاصل

 پیاده می شوم دنیا نگهــــــــــــدار

 

   آوا  

 

[ شنبه 3 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 15:40 ] [ ]

[ ]

از چشم یا آسمان

 

فرقی نمی‌کند

 

باران که بر زمین افتاد

 

دیگر باران نیست

 

 نشان سیز

[ چهار شنبه 2 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 22:6 ] [ ♥نشـان سـیــــღز♥♥♥ ]

[ ]

 

 

 

1. مرد را به عقلش نه به ثروتش
 2. زن را به وفايش    نه  به جمالش
3.  دوست را به محبتش نه به کلامش
 
 
 
4. عاشق را به صبرش نه به ادعايش
5.    مال را به بــــرکتش نه به مقدارش
6.  خانه را به آرامشش نه به اندازه اش
 
 7.  اتومبيل را به کاراييش نه به مدلش
 
8. غــــذا را به کيفيتش نه به کميتش
 
9.    درس را به استادش نه به سختيش
 
 10.  دانشمند را به علمش نه به مدرکش
 
 11.مدير را به عمل کردش نه به جايگاهش
 
 12.  نويسنده را به باورهايش نه به تعداد کتابهايش
 
13.  شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش
 
14. دل را به پاکيش نه به صاحبش
 
15. جسم را به سلامتش نه به لاغريش
 
16.سخنان را به عمق معنايش نه به گوينده اش

 

[ سه شنبه 1 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 22:19 ] [ ]

[ ]

 این داستان توئه سوز داره ... دختری که از غم شبو دوس داره

تویه نگاه اول عاشق ... دستو پات شل شدی خامش

حس قشنگتو میگردی مکتوب ... انگار اون لیلی بود تو مجنون

اون دیگه شده بود مرد قصت ... کلبه ی عشقو ساختی هرچی قسمت 

کلبه ای که حستو کرده آباد ... ولی تضمینی نبود باداباد 

روی تخت چه فکرها که داشتی تو اوج ... اسب رویاتم مرد قصت میروند 

اون شب درگیر افکـــــــار ... فرداشم که سخت بود پاشی از خواب 

گم بودی نمیدونستی شاد باشی ... گریه بکنی یا که خوشحال باشی 

اون شبها تا صبح بیدار ... خودتم هم دکتروهم بیمار 

یه نیمش خوب مثل بهشت ... یه نیمش باخت بود تویه سرنوشت 

ولی دیگه دل زده بودی دل و دریا ... چه میدونستی یه روز میوفتی از پا 

واسه زنده موندن رابطت سریع ... تیشه رو گرفتی و  به ریشه ات زدی 

 

ببار باران رحمت ... بریز اشک محبت

بشور دنیارو عالمو خیس کن ... از عشق آدمو لبریز کن

نذار آب شم از شرم اشکم ... مَردم ولی غرق دردم

 

اولش عشقی بود هندی بود ... آب که از سر گذشت شد رندی زود

اون رفت تو موندی با غرور سختت ... حالا روزاهم  گم سی تو طول هفته 

آره شبش سرد میزد بارون ... دلت درگیرو مخت داغون 

گونت خیس ولی نه از بارون ... از اشکت بود که میریخت آروم 

موها تنت سیخ ولی نه از سرما ... از تنفرت نسبت به مردها

یه روز صبرت سرد فکرت هار ... حیارو خوردی و پی عشق و حال

حالا ترس ریخت تو شال کلاه ... واسه تفریح مابین لاشخورا 

کو  گل قشنگ مامانی ... ناز کنه بره تو بغل بابایی 

ولی هنوز وقت هست بی دین نشی ... میشه یکی فرهاد تو هم شیرین بشی 

باشه نصف دنیا بد نصفش خوب ... ولی هنوز گلها میشکفن بعد زمستون 

شب تیره و تار تو هم داره ستاره 

 

ببار باران رحمت ... بریز اشک محبت

بشور دنیارو عالمو خیس کن ... از عشق آدمو لبریز کن

نذار آب شم از شرم اشکم ... مَردم ولی غرق دردم

  

حالا تو گوش کن ازم یکم پسر خوب ... چاخانات کنتر نداشت یه سره بود 

راضی ای  از خودت مرد شدی الان ... یکم از مردونگیت بگو بینم برام 

خداییش فکرکردی قبلش ... تاریخ روی سنگ قبرش 

دروغ گفتی در گوشش ... خام شد طفلکی رفت بروهوشش 

وعده های مفت دادی بش رو تخت ... دادی قول زندگی باهم زیر یه سقف 

پس چی شد فقط امتحان مـــــــــــــــــــــرد ... اون اسم بچه اشم انتخاب کرد 

 

بیا ببین این طفل داره پرپر میشه ... هرروز میگذره اون بدتر میشه 

تاوون داره کارت بترس پس ... واسه سرنوشت این بود یه سرفصل 

تو حالا حالا  ها برو ... تاکه یه روز بگیره دنیا یقت رو 

اون روز زده عزرائیل حلقه دورت ... جای زنگ روی سرت مرگ آب توبه

 

لینک دانلود داستان تو

[ سه شنبه 1 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 15:40 ] [ ♥نشـان سـیــــღز♥♥♥ ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ،