عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!!
عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود
و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد......
نشـــــان ســــیـــــــــــــــــــღـز♥ساقه شکستن، قانون طوفـــان است تو نسیـــم باش و ... نوازش کن ... |
عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!! عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد...... آسمان دل ها گاهی تیره و تار است به درگاهی پناه آوردهام کز در نمیراند که هرکس را که درماندهست سوی خویش میخواند
امید اولی که هر زمان او را رها کردم، امید آخرم شد نام او را تا صدا کردم
خداوندا، خداوندا قرارم باش و یارم باش جهان تاریکی محض است، میترسم، کنارم باش
اگر گم کردهام در این همه بیراهه راهم را تویی که میبری سوی سپیدیها نگاهم را
صدایم میکنی وقتی صدایم غیرِ آهی نیست خطابخشی، به اشک و توبه میبخشی گناهم را
خداوندا، خداوندا قرارم باش و یارم باش جهان تاریکی محض است، میترسم کنارم باش
ﻛﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﮔﺮﻭﻧﯽ ﺷﺪﻩ ؟؟؟
ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻪ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﺗُﺨﻤﻪ ﻣﻴﺨﺮﻳﺪﻡ
ﺍﻣﺴﺎﻟﻢ ﺩﻭﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﺗﺨﻤﻪ ﻣﯿﺨﺮﻡ !
ﻓﻘﻂ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺗﻮ ﻣُﺸﻤﺎ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻣﻴﮕﻪ ﺟﻴﺒﺘﻮ ﺑﻴﺎﺭ ﺟﻠﻮ ...! ســــخـــت اســـت وقتـــی از شـــدت بـــغـــض
گـــلـــو درد بگـــیری
و هـــمـــه بگـــویـــند
لبـــاس گـــرم بـــپـــوش !!! اگه تو زندگی حداقل یه دلخوشی دلگرم کننده ی دوست داشتنی .ته ِ ته دلت،اون عمیق ترین لایه هاش، نداشته باشی خیلی زودتر از اون که فک کنی تموم شدی حتی اگر قبول نداشته باشی ،پس کماکان همه یه جورایی دارنش... دلخوشیا ی دلگرم کننده ی دوست داشتنی تون مستدام...
یک نوشت: گاهی فک می کنی قصه ی آدم ها، انگار اونی که نوشته اش و کارگردانیش می کنه...یه روزایی همه ی برگش رو پر کرده حتی بالا و پایین صفحه رو...و یه روزایی خط در میون....یه روزایی هم عشق کرده دو کلمه بنویسه و خلاص..بعد بازیگراش هم همینطور... یه روز پر نفس یه روز سلانه سلانه یه روز هم آنتراکت ِ آنتراکت....و این قصه همچنان ادامه دارد....
دوم نوشت:
و... گاهی هم فک می کنی اونی که خودش بزرگترین داستان پردازِ ، میشینه قصه ی تک تک آدماش رو گوش می کنه.یعنی گوش میکنه!!؟..فک کن آدما این وسط دائم قصه اشون رو عوض می کنن...آخه آدما ....!!!!!
امیر خسرو دهلوی
نمی دونم نوشت: نمی دونم بی پروایی های بی قاعده خوبه یا نه؟؟..ولی همینقدر می دونم .. لعنت به ترس های مدام و پی در پی ...ترس هایی انگار عقب نگه ات میداره..همونا که باعث میشه در جا بزنی..همون ترسایی که با ته مایه ی عذاب وجدان چیزی که حتی، تجربه اش نکردی...برات قفس می سازه ..از اون قفسای نامرئی و محکم..!!
بگذار! خیال بافی قهار خیالم کنند... قهرت بیارزد !!! به هزار سلام بی تو
یه روز که، دو تا هشت روزه که پاییز رفته انگار...
گاهی فک می کنی !!!
این همه هجی...این همه برو بیا ..این همه دو دوتا چهار تا که تو مغزته، انگار هیچ میشن وقتی دلتنگ یک"بودنی "...درست و نادرست بودنش ...خوب یا ناخوب بودنش ،شاید هیچ وقت بهت ثابت نشه هیچ وقت!! ...میدونی بعضی چیزا اگه ثابت شدنی بود ، آدم دل و دین نمی باخت...
بی سامون نوشت 1: ما که ظاهرا هیچکدوم رو نباختیم، یا اگرَم باختیم نصف و نیمه و بی جون ،(نیمچه اعتراف صادقانه) اونایی که باختن لابد بهتر می دونن !!! بی سامون نوشت 2: حالا با دیگران به هزار و یک بهانه رو در بایستی داری ،خوب باشه...ولی با خودت رود بایستی نداشته باش دیگه (انگشت اشاره به سمت خود ِخودم) بی سامون نوشت 3: داشتم فک می کردم بد نیست آدم گاهی اوقات یه مدل دیگه بشه ..قبول؟ البت مدل داریم تا مدل !!! بی سامون نوشت4: شما میتونی هر چی دلت خواست اضافه کنی؟ بی مقدمه و سر و سامون ،بگو خوب... بی سامون نوشت 5: ......
گاهی نمی دونی!! چه چیزهایی پشت کوه جا گذاشته ای ،که همچنان چشم به راه عمو زنجیربافی...
به گمان، تو راه و بیراهِ کوچه های مدرنیزه راه گم کرده...توهم کوچه به کوچه پی او...
صبر کن!!!...انگار کوچه ها هم حالا دیگه کوچه گی ندارن !!... همین جور نوشت: میگم یه جورایی خوش به حال فریدون مشیری...شاید
اینم فایل pdf کتاب "برایت میمیرم نوشته لیندا هاووارد" دوست داشتین بخونین..یه قصه ی ساده ولی با یه طنز شیرین...
حالا که ایام امتحانات هست و همه مشغول درس خوندن هستند خواندن این اس ام اس ها خالی از لطف نیست!!
روش درس خوندن من در ایام امتحانات : این که نمیاد … اینم که طولانیه ولش کن … اینم که تابلویه جوابش چیه ! آخیش ، پاشم برم بیرون !
قابل توجه دانشجویان : امتحان وسیله هستش ، نمره دست استاده!
سلامتی همه استادایی که امتحان میگیرن نه انتقام !
من نمی دوم این درس خوندن چی داره که; تا میری دو کلمه درس بخونی حتی خاطرات دوران مهد کودک, اونم با وضوح HD یادِ آدم میاد !
دقت کردین استرسی که ما موقع باز کردن سایت دانشگاه واسه دیدن نمرمون داریم ، تروریست القاعده برای عملیات انتحاری نداره
تا حالا دقت کردین یک ساعت مونده به امتحان به این فکر میفتیم که; اگه فقط یه کم زودتر می خوندیمش ۲۰ میشدیم ؛ چه راحت بود ؟؟؟
یادش بخیر … دوره دبستان : میومدیم میگفتیم یه سوال هم غلط نداریم ! راهنمایی : یه غلط دارم ! دبیرستان : یه دونه درست زدم ! دانشگاه : فک کنم یه سوال رو فهمیدم
صفایی ندارد ارسطو شدن ، خوشاپرکشیدن ، پرستو شدن ! توکه پر نداری پرستو شوی ؛ بشین درس بخون تا ارسطو شوی ! فرارسیدن ماه امتحانات تسلیت باد !.
یکی از فانتزیام اینه که توی دانشگاه یکی از اساتید تهدیدم کنه; که بهت صفر میدم بعد منم در حضور همه برم جلوش سرمو بکوبم به دیوار بگم : منو از نمره میترسونی ؟؟؟ من زندگیمو باختم استاد … برو از خدا بترس …
۳تا دروغ هست که تو زندگی زیاد میشنوی : عاشقتم تا آخر عمر باهات میمونم دیفرانسیل و انتگرال یه روزى به دردتون میخوره !!!
مراحل درس خوندن یک دانشجو : خوابیدن روی جزوه گرفتن مشکلات و نواقص گل های قالی جمع کردن آشغال های ریز و درشت اطراف زمین خاک گیری گوشه های موبایل گرفتن چندین عکس با گوشی از خود در حالت های مختلف و در ژست درس خواندن اس ام اس بازی با بچه های کلاس که هر کدوم چقدر درس خوندن خوندن یادگاری های جزوه که رفقا سر کلاس نوشتن بد گفتن به درس و دانشگاه و در آخر هم خسته شدن و رفتن و یه چیزی خوردن! این روزها داشتن یک دوست خوب و آدم مطمئنی که حرف دلت را بشنود، نعمت بزرگی است و باید قدر آن را دانست. آیا تاکنون فکر کردهایم که در اوج لحظههای تنهایی، چه کسی میتواند آرامشبخش زندگی باشد؟
دیروز خیلی کلافه بودم. دلم میخواست با یک نفر حرف بزنم. داشتم توی گوشی همراهم شماره آدمها رو نگاه میکردم که چشم به اسم یکی از دوستان افتاد. پیامکی زدم و گفتم دلم گرفته، پاسخ داد: این که غصه نداره! به این شماره زنگ بزن، فقط نپرس کیه که نمیگم. اگر زنگ بزنی خیلی خوشحال میشه، سلام من رو هم برسون.
اولش دو دل بودم اما دل را زدم به دریا و شمارهای که نوشته شده بود را گرفتم. صدایی آن سوی خط گفت: زائر گرامی! پس از عرض سلام به محضر مبارک امام رضا علیهالسلام، به روضه منوّره مرتبط خواهید شد، اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی(ع). ارتباط با حرم مطهر امام رضا (ع) شماره تلفن: 05112003334 احساس میکردم دستانم به پنجره فولاد رضا علیهالسلام گره خورده است و حضرت از پشت شبکههای پنجره فولاد، دستان مرا به گرمی میفشارد. دیگر بهتر از این نمیشد، ذوقزده شده بودم! تجربه این لحظه ناب، شگفتی خاصی برایم داشت و شاید آرزوی هر عاشقی باشد که بخواهد عاشقانه و عارفانه با مولای خویش سخن بگوید. انگار امام رئوف داشت حال مرا میپرسید …
این صدای من نبود که میآمد، صدای دلم بود که داشت با پنجره فولاد ثامن الحجج علیهالسلام درد دل میکرد.
یا ضامن آهو! دعا کن برایمان که دل در گرو مهر تو بستهایم.
این عشق مثل باد صبا منتشر شدهست این آفتاب در همهجا منتشر شدهست
مثل كبوتران حرم، سایهی شما در بیت، بیت دفتر ما منتشر شدهست
این آفتاب شعلهزده، سمت آسمان این آفتاب تا به كجا منتشر شدهست
آیینههای این حرم از عشق ما پر است این آفتاب در همهجا منتشر شدهست
در این حرم برای همیشه دعای ما در انعكاس آینهها منتشر شدهست
حالا هزار اشك، هزاران دعا و بغض دور ضریح پاك شما منتشر شدهست شعر از : اقای ابراهیمی
رحلت حضرت رسول اکرم(ص)، شهادت امام حسن مجتبی(ع) و شهادت علی بن موسی الرضا(ع) را به عموم مسلمانان بویژه شما دوستان در گروه یلفا تسلیت میگوییم.
ادامه مطلب چه شبی است! چه لحظههای سبک و مهربان و لطیفی، گویی در زیر باران نرم فرشتگان نشستهام. میبارد و میبارد و هر لحظه بیشتر نیرو میگیرد. هر قطرهاش فرشتهای است که از آسمان بر سرم فرود میآید. چه میدانم؟ خداست که دارد یک ریز، غزل میسراید؛ غزلهای عاشقانهی مهربان و پر از نوازش. هر قطرهی این باران، کلمهای از آن سرودهاست. دکتر شریعتی
آבمـهـآ آنـقـבر زوב عـوضـ مـےشـونـב --------------------------------------------------------------------------------------------- میترسیدم از نبودنت و از بودنت بیشتر!!! نداشتنت ویرانم میکند و داشتنت متوقفم... --------------------------------------------------------------------------------------------- اگـــــه بـهش زنـــگ ميزني ُ رد ميکنه . . .
اگـــــه بهش ميگي دوسـ ـت دارم و اون فقــــط ميخنده . . . --------------------------------------------------------------------------------------------- دیگر برای داشتنش سماجت نمیکنم، --------------------------------------------------------------------------------------------- تورا نمیشناسم!! کیستی؟؟ --------------------------------------------------------------------------------------------- یادمون باشه که هیچکــــــــس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه آهسته میمیره --------------------------------------------------------------------------------------------- محبت زیادے همیشه آدم ها را خراب مے کند، --------------------------------------------------------------------------------------------- گردنم درد می کند בنيــآے بـבوלּ تــُـو --------------------------------------------------------------------------------------------- هنوز دلخوشم به، --------------------------------------------------------------------------------------------- چقدر صدای تیک تاک --------------------------------------------------------------------------------------------- حتی به سایه خودتون هم دل نبندید --------------------------------------------------------------------------------------------- هر آدمی تو زندگیش یه بی معرفت داره مي گويند يك روزي هست هر روز که می آمدی و بوســـه ای می دادی،
حال که شـــال گردنی قرمز با هزاران هزار گره برایت بافتـــــه ام نیستی …
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غرق مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن
شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیاله تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
شب گریه های زار امانم نمی دهد نفرین روزگار امانم نمی دهد
گفتم ز سوز دل بنویسم برای تو چشمان اشکبار امانم نمی دهد
یکدم به چشم خسته من خواب ره نیافت سودای انتظار امانم نمی دهد
هر صبح و شام زخم زبانها و طعنه ی پنهان و آشکار امانم نمی دهد
دلتنگ پرسه های غروب خزان شدم افسوس... این بهار امانم نمی دهد
صد بار توبه کردم و صد ره شکستمش چون نفس نا بکار امانم نمی دهد
گفتم ز یاد می برمش بعد از این ، ولی این قلب بی قرار امانم نمی دهد من پذیرفتم شکست خویش را ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است به دنبال کدام پایان ! خلاف جاده ایستادی ؟
چرا تا عادتت کردم به فکر رفتن افتادی ؟ چرا باید به تنهایی ؟ دوباره بی تو برگردم ؟ کجای جاده بد بودم ؟ کجای قصه بد کردم ؟
نه
هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند و فکر می کنم این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد نه وصل ممکن نیست !!! همیشه فاصله ای هست... پیرمرد همسایه آلزایمر دارد دیروز زیادی شلوغش کرده بودند او فقط فراموش کرده بود ...از خواب بیدار شود دلتنگم مثل مادر بی سوادی که دلش هوای بچه اش را کرده ولی بلد نیست شماره اش را بگیرد... گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم... من می گریستم به اینکه حتی او هم محبت مرا از سادگی ام می پندارد.... همسایه ام از گرسنگی مرد ، بستگانش در عزایش گوسفندها سر بریدند... دستها را باز در شبهای سرد ها کنید ای کودکان دوره گرد نازنین ورشکست شدن کدامین سرمایه دار به اندازه ی بی سرمایه شدن تو دردناک است... ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد زنی در حال عبور اورا دید اورا به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت مواظب خودت باش کودک پرسید : ببخشید خانم شما خدا هستید؟؟؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم کودک گفت : می دانستم با او نسبتی داری....
انسانهای بزرگ دو دل دارند دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که می خندد و آشکار است.... قند خون مادر بالاست اما دلش همیشه شور می زند برای ما اشکهای مادر...مروارید شده است در صدف چشمانش دکترها اسمش را گذاشته اند آب مروارید حرف ها دارد چشمان مادر... گویی زیر نویس فارسی دارد دستانش را نوازش می کنم داستانی دارد دستانش ادعای عشق می کنیم و فراموش کرده ایم رنگ چشم های مادرمان را....
پرنده ای که بال و پرش ریخته باشد مظلومیت خاصی دارد !
"رفاقت"
بار سنگینیست! کسی بر دوش می گیرد، که یک دنیا "وفا" دارد .... درسته نبودم ولی لطف دوستان شامل حالم بود
بهتره همین اول بگم دلیل حذف اکانتم بخاطر برخی مشکلات شخصی بود تا دوستانی که هنوزم تو عالم نمیدونم کجایی دارن سیر میکنن بدونن تو این غیبت 45 روزه خیلیارو شناختم و خیلیا هم خودشونو بهم شناسوندن قبل حذف اکانتم یه اکانت به اسم نشانی از بی نشان ها متولد شده بود و باعث خیره شدن همه بهم و سوالای بی مورد و آزار اذیتم شده بود ، بعد حذف اکانتمم دوستای گلم تو عملشون مصمم تر شده بودنو بیرون هم دست از سرم برنمیداشتن . ال چهمیردیلر کی. خب اینم از شانس منه میخواستم بگم که من نیستم پس دست از سر پر موی من بردارین باور نداشتین برین از ریضا امامی بپرسین ریضا بیا توضیح بده حالا برسیم به لیست دوستام معرفت داری بیا جلو لیست دوستام از این به بعد برام خیلی ارزش داره پس دم در پذیرشش خیلی تجهیزات نصب کردم. اگه تونستی روراست باشی درخواست بده .وگرنه برو شرمنده ام اگه درخواست دوستی ها رو رد میکنم نگذارید به حساب غرور نداشته بگذارید به حساب دل شکسته مان آدمای عقده ای به هیچ وجه حق ورود ندارن. البته با تو نیستما به خودت نگیر بازی کنی باهات بازی میکنم پس مواظب باش آخه یه موقع میبینی رد میکنم دلت قلمبه میشه. البته بلا به دور لیست سیاهم فعلا خالیه آخه دادم آشغالاشو جمع کردن اگه رفتی لیست سیاهم بیکار نمون برو دنبال ایرادت بگرد تا زیاد مستاجرش نشی چون برات بد میشه رو کنم لیستمو. اجاره هاهم که گرونه برات گرون تموم میشه فعلا سه تا انجمن دستمه و درخدمتتون هستم مطلباموهم میتونین تو وبلاگم ببینین nishansiz.LoxBlog.Com چنتا از دوستان عزیزم برام خیلی زحمت کشیدن این گلا تقدیمشون و در آخر ساکت که می مانی، می گذارند به حساب جواب نداشتن تو! عمرا بفهمند که داری جان می کنی تا حرمت ها را نگه داری...
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد تو که دستت به زمین می رسد بلندم کن...
هی فلانی!!! میدانی؟ میگویند رسم زمانه چنین است! می آیند ، می مانند ، عادتت میدهند و میروند؟ و تو تنها می مانی... راستی رسم تو چیست؟ مثل همه ی فلانی هـــــا؟
من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم بدون توشه ای همراه بدون یاورو همسر بدن اسبو ارابه بدون مرشدو راهبر من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم من از اعماق گونابی من از گودال ناکامی من از بنبست هر تصمیم پر از زخمای بیترمیم بدشواری شروع کردم به دشواری طلوع کردم هزار مانع هزار دیوار هزار چاهکن به اسم یار هزار شب ترس تیر خوردن بدست نارفیق مردن من از وحشت شروع کردم پر از تر دید طلوع کردم قدمهام گاهی سست میشد تنم یکباره یخ میکرد یکی مثل شبه از دورسرم داد میکشید برگرد قدمهام گاهی سست میشد تنم یکباره یخ میکرد یکی مثل شبه از دورسرم داد میکشید برگرد ولی مقصد مقدس بود توقف مرگ زودرس بود صلیب بردوشو لب خاموش نه برگشتم نه ایستادم به هر گردبادی تن دادم چه جون سختم نیفتادم من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم بیاین ما هم از پایانمون شروع کنیم،دوباره از اول شروع کنیم ما ازادیم،بیاین که هر جور دوست داریم باشیم حتی اگه منجر به حذف شدنمون بشه پیشه خودمون سربلندیم نالیدن چیزیو درست نمیکنه....
در پناه حق
ولنتاین را خیلی ها مى شناسند : "در سده سوم میلادی در روم باستان ، فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس باورهای شگفتی داشته است از آن میان اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند.کلودیوس به قدری سنگدل وفرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت.ولی کشیشی به نام والنتیوس(ولنتاین) انتخاب دوست ارتباط با دیگران و پیدا کردن دوست یکی از معمولترین کارهایی است که هر انسانی انجام میدهد، اما در پشت این ارتباط ساده پیچیدگیهای زیادی نهفته است.
بر خلاف تصور بسیاری از مردم، انسانها لزوما به دلیل آنکه به یکدیگر علاقه دارند با یکدیگر دوست نمیشوند بلکه اهداف و سرگرمیهای مشترک آنهاست که باعث میشود چند نفر ارتباط نزدیکتری نسبت به سایرین بین خود برقرار کنند. |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir ] |