یادت هست می گفتی : اگر تركم كنی روزی ، تمام عمر خاموشم ؟

به یادت هست می گفتی : نرو هرگز كه من بی تو فراموشم؟

به یادت هست می گفتی : كه هر لحظه ، شبها ، صدایت هست در گوشم ؟

كنون آن روزها رفته

، تو هم رفتی ،

اینك من شدم تنها ،

اسیر دردها ،

غمها تمام روزها ،

شبها ،

ماهها ...

شكسته در گلو بغضم ،

به یادت اشك می ریزم

به یادت ای وجودو هستی من

به یادت میمیرم

به یادت ای امید من

اکنون دور از آشیان میمیرم





به چه می خندی عزیز !؟

به چه چیز !؟

به شكست دل من... !

یا به پیروزی خویش !؟

به چه می خندی عزیز !؟
به نگاهم كه چه مستانه تو را باور كرد !؟

یا به افسونگریِ چشمانت...

كه مرا سوخت و خاكستر كرد...!؟

"به چه می خندی تو...؟"

به دل ساده ی من می خندی !؟

كه دگر تا به ابد نیز به فكر خود نیست !؟
به جفایت كه مرا زیر غرورت له كرد !؟

به چه می خندی عزیز !؟
به هم آغوشی من با غم ها

یا به ...!

خنده دار است...بخند !!!