زن اگه زن باشه
کلیک بر روی تبلیغات یادتون نره

در بصره امیری بود و روزی در باغ خود چشمش به زن باغبان افتاد و آن زن بسیار با عفت و پاکدامن بود.

امیر باغبان را برای کاری بیرون فرستاد و به زن گفت: برو درها را ببند.

زن رفت و برگشت و گفت: همه ی درها را بستم غیر از یک در که نمی شود بست.

امیر گفت: آن کدام در است؟

زن گفت: دری که میان تو و پرورگار توست و با هیچ سعی و تلاشی بسته نمی شود .

امیر وقتی این سخن را شنید استغفار کرد و از کار خود توبه کرد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • تاریخ :سه شنبه 20 / 12 / 1391برچسب:,
  • نویسنده : ♥نشـان سـیــــღز♥♥♥