سلام رفیق
کلیک بر روی تبلیغات یادتون نره

 "رفاقت"

 

بار سنگینیست!

کسی بر دوش می گیرد، که یک دنیا "وفا" دارد ....

درسته نبودم ولی لطف دوستان شامل حالم بود

 

بهتره همین اول بگم دلیل حذف اکانتم بخاطر برخی مشکلات شخصی بود تا دوستانی که هنوزم تو عالم نمیدونم کجایی دارن سیر میکنن بدونن

تو این غیبت 45 روزه خیلیارو شناختم و خیلیا هم خودشونو بهم شناسوندن

قبل حذف اکانتم یه اکانت به اسم نشانی از بی نشان ها متولد شده بود و باعث خیره شدن همه بهم و سوالای بی مورد و آزار اذیتم شده بود ، بعد حذف اکانتمم دوستای گلم تو عملشون مصمم تر شده بودنو بیرون هم دست از سرم برنمیداشتن . ال چهمیردیلر کی. خب اینم از شانس منه

میخواستم بگم که من نیستم پس دست از سر پر موی من بردارین

باور نداشتین برین از ریضا امامی بپرسین

ریضا بیا توضیح بده

حالا برسیم به لیست دوستام

معرفت داری بیا جلو

لیست دوستام از این به بعد برام خیلی ارزش داره پس دم در پذیرشش خیلی تجهیزات نصب کردم. اگه تونستی  روراست باشی درخواست بده .وگرنه برو

شرمنده ام اگه درخواست دوستی ها رو رد میکنم

نگذارید به حساب غرور نداشته

بگذارید به حساب دل شکسته مان

آدمای عقده ای به هیچ وجه حق ورود ندارن. البته با تو نیستما به خودت نگیر

بازی کنی باهات بازی میکنم پس مواظب باش

آخه یه موقع میبینی رد میکنم دلت قلمبه میشه. البته بلا به دور

لیست سیاهم فعلا خالیه آخه دادم آشغالاشو جمع کردن

اگه رفتی لیست سیاهم بیکار نمون برو دنبال ایرادت بگرد تا زیاد مستاجرش نشی چون برات بد میشه رو کنم لیستمو. اجاره هاهم که گرونه برات گرون تموم میشه

فعلا سه تا انجمن دستمه و درخدمتتون هستم

انجمن اتاق قرمز 

انجمن سخن دل 

انجمن مطالب مفید و آموزنده

مطلباموهم میتونین تو وبلاگم ببینین

nishansiz.LoxBlog.Com

چنتا از دوستان عزیزم برام خیلی زحمت کشیدن

این گلا تقدیمشون

و در آخر

ساکت که می مانی، می گذارند به حساب جواب نداشتن تو! عمرا بفهمند که داری جان می کنی تا حرمت ها را نگه داری...

 

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد

تو که دستت به زمین می رسد

بلندم کن...

 

 

هی فلانی!!! میدانی؟

میگویند رسم زمانه چنین است!

می آیند ، می مانند ، عادتت میدهند و میروند؟

و تو تنها می مانی...

راستی رسم تو چیست؟

مثل همه ی فلانی هـــــا؟

 

من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم

من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم

بدون توشه ای همراه بدون یاورو همسر

بدن اسبو ارابه بدون مرشدو راهبر

من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم

من از اعماق گونابی من از گودال ناکامی

من از بنبست هر تصمیم پر از زخمای بیترمیم

بدشواری شروع کردم به دشواری طلوع کردم

هزار مانع هزار دیوار هزار چاهکن به اسم یار

هزار شب ترس تیر خوردن بدست نارفیق مردن

من از وحشت شروع کردم پر از تر دید طلوع کردم

قدمهام گاهی سست میشد تنم یکباره یخ میکرد

یکی مثل شبه از دورسرم داد میکشید برگرد

قدمهام گاهی سست میشد تنم یکباره یخ میکرد

یکی مثل شبه از دورسرم داد میکشید برگرد

ولی مقصد مقدس بود توقف مرگ زودرس بود

صلیب بردوشو لب خاموش

نه برگشتم نه ایستادم

به هر گردبادی تن دادم چه جون سختم نیفتادم

من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم

من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم

بیاین ما هم از پایانمون شروع کنیم،دوباره از اول شروع کنیم

ما ازادیم،بیاین که هر جور دوست داریم باشیم

حتی اگه منجر به حذف شدنمون بشه

پیشه خودمون سربلندیم

نالیدن چیزیو درست نمیکنه....

 

در پناه حق

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • تاریخ :یک شنبه 15 / 10 / 1391برچسب:,
  • نویسنده : ♥نشـان سـیــــღز♥♥♥