شکوه عشق
کلیک بر روی تبلیغات یادتون نره

من؛ ستاره ستاره‌ محبت را با نام تو انشا کردم، دریا دریا عاطفه را به عشق تو نوشیدم، خرمن خرمن شقایق را به یاد رخ گلگون تو نظاره کردم.

دسته دسته پرنده را، صفا به صفا صمیمیت را، دانه دانه مهر را، قطره قطره شهد را، چه می‌گویم که هستی را برای تو، به یاد تو، و به خاطر تو به تماشای ایستاده‌ام. آه، اگر عشق؛ خرابه‌ای بود، آبادش می‌کردم، اگر آیه‌ای بود تلاوتش می‌کردم، اگر زنجیری بود، می‌گسستمش، اگر ترانه‌ای بود، می‌سرودمش. چه می‌گویم که شکوه عشق تو هستی، و هستی بی‌تو فریبی بیش نیست.

قرن‌هاست که چونان با کوله‌باری از هجران از متن تاریخ گذشته‌ام. هر از گاهی در سایه درختی، پناه‌گاهی جسته‌ام، اما باز هم همگام با طوفان حوادث و همراه با کاروان جهاد، در پی وصال تو رهسپار شده‌ام. هستی در انتظار توست، زمین در انتظار بارش عدل تو، گل در انتظار تابش قامت رعنای تو، دریا در انتظار مروارید وجودتو، آسمان در انتظار ستاره فروغ تو، بهار در انتظار فرمان تو، و دنیای انسانیت منتظر ظهور پر برکت توست.

مگر ما از تو چه خواستیم جز وصال که سالیان است فراق، مونس جانمان گشته. آیا دوران هجران بس نیست؟ تا کی رخ از ما نهان خواهی نمود و ما را در آتش هجران خواهی گداخت؟

هر روز غروب باران دیدگانم، در انتظار مسافری کوچه را می‌شوید. بی‌تو ای درخت زیتون، خوشبختی و حوصله‌ای نمانده است.

بی‌تو چون زمینی دور از بارش باران بهاری، با درد و اندوه خشک و سرد مانده‌ام. بی‌تو دل تنگ دل تنگم.


مجله امان- شماره 24 - زینب ولی‌اللهی

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • تاریخ : 8 / 10 / 1391برچسب:,
  • نویسنده : ♥نشـان سـیــــღز♥♥♥